تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : دو شنبه 30 مرداد 1391
نظرات

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت
می خواهم ازدواج کنم
پدر خوشحال شد و پرسید : نام دختر چیست ؟
مرد جوان گفت : نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند
پدر ناراحت شد ،صورت در هم کشید و گفت
من متاسفم به جهت این حرف که می زنم
اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست
خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو
مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود
با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت
مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست!

و نباید به تو بگویم ،مادرش لبخند زد و گفت
نگران نباش پسرم
تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی

چون تو پسر او نیستی

تعداد بازدید از این مطلب: 570
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 113 صفحه بعد

نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود